مادرم هیچ وقت برای من از سک.س نگفت. هیچ وقت نگفت که بچه ها دقیقاً از کجای بدن زن به دنیا می آیند. هیچ وقت به من از ضرورت کاند.وم نگفت. فقط همیشه تلویحاً اشاره کرد که سک.س پدیدۀ خطرناکی است که پسرها برای رسیدن به آن می خواهند تو را گول بزنند، و تو هم اگرباهوش و فهمیده نباشی وا می دهی. مادرم هیچ وقت برایم از بیماری های مقاربتی نگفت. همیشه جوری از سک.س حرف زد که انگار سک.س خود سلاخی است و من بره ای بی پناه، که انگار از سک.س هیچ چیز عاید من جز بدبختی و بدنامی نمی شود. که لذت جنسی فقط برای مردان است. حتی به من نگفت چه طور می توانم بدنم را در هنگام نزدیکی دوست داشته باشم. که چه طور از برهنگی خجالت نکشم. بنا بود روزی همه چیز را بدانم ولی انگار که آن روز از آسمان همه بر من وحی می شد. نمی دانم با این همه ترساندن و تحقیر روابط جنسی چه طور قرار بود روزی من سک.س با کسی را دوست بدارم.
ما همه زندگی خطرناک زیرزمینی مان را پیش میگیریم بعضیمان شانس آوردیم پیش از اولین سک.س کمی اطلاعات بهداشتی از جایی بهمان رسید. به بعضی هم که اصلاً نرسید. خلاصه نسل ما خوب یا بد به نوعی با آن سر میکند. احساس گناه و عذاب وجدان ساعتها ذهنمان را مشغول کرد. هنوز هم بیشتر از دو سوممان نمیتواند نام چهار بیماری مقاربتی را نام ببرد. اصلاً نمیخواهم بحث هم نسل های خودم را درست حسابی پیش بکشم. بیشتر دلم میخواهد نگاهی به این نوشتۀ
خانم شین داشته باشیم. من ً برای این پست ایشان ارزش قائلم هر چند به نظرم باز هم نتوانست لحن نسبتاً منطقی و نگرانش را تا پایان پستش حفظ کند و متأسفانه انگ های بی دلیل نزند.از این ها بگذیرم، به هر حال مشکل بسیاری را با وبلاگ هایی مثل وبلاگ من مطرح کرده است. من هم دوست ندارم در مقام دفاع یا پاسخ بر آیم که هر کس نظر و نگاه خودش را به سک.س دارد. اما از نظر من مسئله ای که خانم شین مطرح میکند جای بررسی دارد.
گفتم نسل ما را و پیشینیانمان را کنار بگذاریم. دهه هفتادی و هشتادی ها را کمی منصفانهتر نگاه کنید. فرزندان خلف دوران گذار. والدین چه بخواهند چه نخواهند مسئلۀ سک.س در دبیرستان ها و راهنمایی های دخترانه و پسرانه بس فراگیر شدهاست. این موضع گرفتن و صحبت در خفا از سک.س گفتن و سانسور فرزندان و ناآگاه رها کردن در مورد نسل ما که در حد قابل توجهی بینتیجه مانده است، دیگر نمی دانم از آن چه آبی برای بچه های این دوره گرم میشود. شما چه خوشتان بیاید چه خوشتان نیاید دختر شانزده سالۀ شما با این مسئله درگیر است. در حال حاضر در موارد زیادی سک.س را به نوعی تجربه میکند. آن ها از ما زودتر و از ما شدیدتر درگیر این مسئله شدهاند. اما ناآگاهی از در و دیوارهای کلاس هایشان بالا میرود، زندگی زیر زمینی گسترده تر و به حق بگویم خطرناکتری از نسل من و شما دارند. برای من سه ایمیل آمده است از سه زن که سن دقیقشان را مطرح نکردهاند، و هر سۀ این ها از کارکرد و مورد استفادۀ کاند.وم پرسیده اند، یکیشان نمی دانسته اصلاً کاند.وم چیست، یکیشان نمی دانسته چه طور رابطۀ جنسی برقرار کند بدون آن که حامله شود، یکی دیگر هم پرسیده اگر با کاند.وم سک.س داشته باشد واقعاً راست است که حامله نمیشود؟ به وضوج زنان باید از سک.س برای آن ها بگویند! باید به آن ها از تجربه هایشان بگویند و هشدارهای لازم در مورد سلامت روابط جنسی شان را به آن ها توضیح دهند.
زنان باید از سک.س به راحتی حرف بزنند تا دختر شانزده سالۀ شما بین آن
62.8% زنی که ارگاس.م را تجربه نمی کند (به نقل رسانۀ دولتی) -که من آن را فاجعۀ ملی می نامم و در پست دیگری توضیح خواهم داد چرا- نباشد. ناخودآگاه زنان ایرانی در مورد سک.س چنان آشفته بازاری است که طعم ارگاس.م را هم سن و سال های من و حتی جوان ترهایمان یا نچشیده اند یا فراموش کرده اند. و این هم از این همه بار سکوت و گناهی است که جامعه بر آن گذاشته است. وگرنه همین آمار در آمریکا 20% است. اول از همه بگویم اصلاً موضع گیری آمریکایی نسبت به سک.س را نمی ستایم اما این تفاوت فقط من را به این جا می رساند که فشاری در مورد سک.س بر زنان بوده است بر ناخود آگاهشان چنین اثر عمیقی گذاشته است. باید از این فشار کاست و به نظرم بهترین راه همین معقول و راحت از سک.س حرف زدن است. سک.س پدیدهای است که درگیری هر روزۀ بسیاری از آدمهاست. باید آن را جدی گرفت. تأثیرات آن را بر زندگی آدمها نمیتوان نادیده گرفت. وقتی شما این قدر نگران بنیان خانواده هستید چه طور پدیدهای که عامل 50% طلاقهای این جامعه است را این قدر ندید میگیرید و میخواهید با سکوت با آن سرکنید. با الگوی سکوت و هیچ انگاشتن است که چنین جامعۀ ناامنی برای زنان ساختهایم که یک بار نمیشود بیرون بروی به تو حداقل با لمس بدنت تجاوز نشود. من فکر میکنم باید به عنوان یک مادر تصور آلوده بودن این صحبتها را کمی زیر سؤال ببرید تا چند سال دیگر فرزندان شما فکر نکنند به خاطر درگیری با حس جنسیشان از نظر والدینشان آلودهاند، که باید بپذیریم به هر حال کنار آمدن با این پدیده تا حدودی سخت است و فشاری است بر روح جوان.
در ضمن سؤالی که برای من پیش می آید این است که با این حجم وسیع داستان های پورن در همین فضای مجازی که مردان آن ها را به تصویر می کشند چرا تصور می شود تنها صحبت زنان از سک.س تهدیدی برای جامعه است. چرا صحبت زنان از سک.س چنین جنجالی در بین وبلاگهای فارسی بر پا می کند اما همه خیلی ساده از کنار پورنوگرافی مردانه می گذرند. این همه موضع گیری و دعوا سر چیزی است که مردانهاش به وفور در بین وبلاگ ها و وبسایت ها پیدا میشود! من شخصاً معنای زیادی در این دعوا می بینم و خوشحالم که این طور نظم مردسالارانۀ ذهن ها به چالش کشیده شده است که وظیفۀ یک فمنیست همین نقد بر دنیای مردسالار و به چالش کشیدن روابط موجود و پوسیدۀ مرد سالار آن است.
در بین اعتراض هایی که به وبلاگهایی چون وبلاگ خودم دیدم
این وبلاگ هم از دریچۀ مذهب بر ما توپیده است و کاش به همین انذار دادن و یاد آوری دستورات شرعی ختم می شد چون آن وقت از نظر من پستی بی مشکل بود و من به خودم اجازه نمی دادم حرف های ایشان را نقض کنم و تنها می توانستم به ایشان بگویم شما وارد این جور وبلاگ ها نشوید و ازنظر من عقیده شان هم جای اعتراض و ایراد نداشت که نظر شخصی شان بود. اما بعد در همین پست با جبهه گرفتن هایی چون جبهه گیری های قرائتی و قاضی مرتضوی سعی کرده است بگوید که طرفداران روایت زنانه از سک.س همه جو زده و بی سواد و عقده ای هستند، خوانندگان هم سودجویانی که از آب گل آلود ماهی می گیرند. همچنین سعی شده که تعیین تکلیف هم بکند برای من و امثال من. هر چند من اولاً نمیفهمم که ایشان مثلاً بدون این که ذره ای از زندگی غیر وبلاگی این آدم هایی که با این قطعیت در موردشان حرف زده بداند چه طور در مورد فعالیت هایشان نظر می دهد اما از طرف دیگر چیزی که نمی فهمم این است که چه طور به خود اجازه می دهد برای بقیه تعیین تکلیف کند، درست مثل همان هایی که خدیجه مقدم را مدتی است به زندان انداخته اند، که همچون شما اولاً تاب نگاه مخالف را نداشته اند، ثانیاً به خودشان اجازه می دهند هر انگی به دستشان می رسد به او بزنند، ثالثاً برای او تعیین تکلیف می کنند و درست مثل نویسندۀ این وبلاگ همین طوری از روی شکمشان وی را به اجنبی و بیگانه ربط می دهند. بیش از این نوشتهای چنین بیاخلاقی و سطحی را در خور بررسی نمی دانم. و از دعوای وبلاگی نفرت دارم چون چیزی از آن در نمی آید بدون شک، عده ای برای این طرفی ها هورا می کشند و عده ای برای آن طرفی ها و کسی این وسط سعی نمی کند به جز جبهه گیری کاری کند. برای همین شاید این پاراگراف را به زودی پاک کنم!
به هر حال لازم می دانم اشاره کنم من به همه از جمله به خودم حق می دهم که نوشته های افراد را نقد کنند، بدون این که بخواهند قضاوت سفت و سختی در مورد خود وی کنند و نیز به خودم اجازه می دهم در مورد هر نوشته ای که حس می کنم لازم است نظری داشته باشم و بدهم. این در مورد دیگران و برخوردشان با نوشته های خودم صادق است. اما به همین دلایل به خودم هم اجازه می دهم بر نقد و ایراد دیگران هم نقد و ایراد وارد کنم. از نظر من پدیدۀ تصویر سک.س از دید زنان آن قدر نوپاست در این جامعه که باید از آن دفاع کرد اما این واکنش ها را ادامه نخواهم داد.