۱۳۸۷ خرداد ۲, پنجشنبه

درست وقتی مدت هاست سک.س ندارم، وقتی بد جوری هوس تن کسی را دارم، وقتی بالاخره وقتم بعد از روزها جور می شود، وقتی که بد جوری حش.رم بالا رفته است، وقتی که آماده شده ام برای سک.س و قرار را برای یک ساعت دیگر هماهنگ کرده ایم. وقتی برای اجابت مزاج به توالت می روم ... طبیعت هیجان زده ام می کند، خیره می شوم به قطره های خون روی شرتم.

درست وقتی که روز دوم پریودم است، وقتی بیشترین میزان خونریزی را دارم ... طاقت نمی آوریم و شروع می کنیم، طبیعت را غافلگیر می کنیم. مورفی هم برود کشکش را بسابد!

پی نوشت. باورش سخت است، اما من هم کار می کنم و گاهی حتی وقت ندارم به فضای مجازی فکر کنم.

۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۶, دوشنبه

meanwhile ... a kiss

گاهی ناگهانی بهترین روش دنیاست. بوس ناگهانی، در آغوش گرفتن ناگهانی. گاهی دلم لک می زند از همان ناگهانی های هالیوودی حتی. از همان ها که یک هو یکی دستت را می کشد، و لبش را می گذارد بر لبت. بدون هیچ حرف قبلی بدون تصمیم قبلی. گاهی همین تخیلات تین ایجری می شود بهترین تخیلات دنیا. سخت مشغول کارهایت هستی و موهایت را بالا بسته ای، لباس گلو گشاد تنت باشد، یا توی فکری داری به غذای امشب فکر می کنی، یا پای تلفن با مادر بزرگت از راه دور حرف می زنی، یا حتی منشی خانوم رئیس خان. یک هو به خودت می آیی می بینی کسی دارد از قوزک پایت بالا می آید با زبان و به ران که می رسد به زور تند شدن نفس هایت را کنترل می کنی تا مادر بزرگ نفهمد، با یک حرکت می خواهی دورش کنی اما زبان مورد نظر خیلی سمجتر از این حرف هاست. گاهی دلم از این ناگهانی ها می خواهد که هیچ تصورش نکرده باشم.

۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۳, جمعه

در حمام

موهایم را زیر دوش شانه می زدم که تقه­ای به در زد. گوش تیز کردم که مطمئن شوم کسی به در حمام زده است. دوباره صدا تکرار شد. این بار دوبار پشت سر هم، آرام. گفتم "جانم؟". دستگیرۀ در چرخید و او بود که در چهارچوب ایستاده بود، سیگار دستش بود، خونسرد به چهارچوب در تکیه داد و زل زد به من، نگاهش درست عین مردان فیلم­­ها بود که از چارچوب در به زنی زل می زنند. متعجب نگاهش کردم، منتظر بودم بگوید چه کار دارد. نگران خاکستر سیگار بودم که نریزد روی زمین. نگاه خیره اش رهایم نمی­کرد. سردم شد، بیشتر رفتم زیر دوش آب گرم. موهای خیس به هم چسبیده ام را ریختم یک طرف شانه­ام. قطره­های آب از هلال گردنم جاری می­شدند، استخوان ترقوه­ام را طی می­کردند، به سینه ام می رسیدند، به سمت قرمزیش حرکت می کردند، نزدیک های مرز قرمزش منحرف می شدند و دور می­زدند و چکه می کردند از پستان­هایم. زیر آب نمی­توانستم چشمانم را باز نگه دارم. حرکت نرمش را به سمت گردنم خوب ندیدم. یک هو دیدم خم شده است، لبانش گردن خیسم را می­مکد و دستش لای پاهایم را می­مالد. دستم را بین موهایش که ذره ذره خیس می شد رفت. به همراه آب به سمت دکمۀ پیرهنش که از خیسی ناگهانی چسبیده بود به تنش، جاری شد. سیگار خیسِ خاموش پرت شد بر کف حمام.

--

پی نوشت: وقتی به آن نوجوانان دست به خشتکی که جایی این عنوان های سک.سی را می بینند و با هول رویش کلیک می کنند و بعد با پیام فیلت.ر مواجه می شوند، بلد هم نیستند که چه طور دورش بزنند، فکر می کنم حالم گرفته می شود.