۱۳۸۷ فروردین ۲۸, چهارشنبه

در مهمانی

حسابی که مست شدم، تنگ مرا چسبید و بدون توقف با من رقصید در حالی که آرام باسنم را نوازش می کرد. بوی عطرش از بینیم بالا رفت و در جمجمه ام حبس شد. لب های براقم قبل از خروج از خانۀ میزبان در اتاق لباس ها به کام رسیدند و زبانم یک ساعت پس از آن در رختخواب سینۀ خوشبوی کم مویش را میلیسید.

۸ نظر:

ناشناس گفت...

زيبا مي نويسي ولي مي دوني چي هست؟من تا حالا كسي رو نديدم كه با اين صراحت و زيبايي از سكس سخن بگه و چهره زيبايي هم داشته باشه .البته اصلا قصد جسارت ندارم ولي انگار كه رابطه اي غيرمستقيم و معكوس و در عين حال غير منطقي وجود دارد بين زيبايي يك دختر و صراحت او در سكس!شما اينگونه فكر نمي كني ؟البته اميدوارم منصفانه قضاوت كني . بدرود

ناشناس گفت...

از تن نوشتن هنره.
تبریک می گم برای هنرمندانه نوشتنت.

ناشناس گفت...

ايول . اين تيكه رو خوب اومدي :
"در حالی که آرام باسنم را نوازش می کرد..."
خوشم اومد...

بيشتر بنويس

دونده گفت...

سلام
در مورد اون بحث مطرح کردن میل جنسی یک پست گذاشتم.
http://ourkayak.blogspot.com/2008/04/blog-post_16.html

ناشناس گفت...

ببخشید شما ازدواج کردین یا اینکه هنوز مجرد هستید؟
در ضمن موضوع نوشتاریتان بسیار جالب است.

ناشناس گفت...

بي‌پروا و زيبا

ناشناس گفت...

سلام
خوبید؟
می خوام یه سوال کنم واقعا این تجربه های شخصی خودته؟؟
ممنون اگه جواب بدی

ناشناس گفت...

salam.neveshte hat mano yade "bilitis"bozorgtarin nevisandeye yoonane bastan mindaze.behar hal karat ghashangan tabrik migam.be a ham sar bezan mamnnm