۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۶, دوشنبه

meanwhile ... a kiss

گاهی ناگهانی بهترین روش دنیاست. بوس ناگهانی، در آغوش گرفتن ناگهانی. گاهی دلم لک می زند از همان ناگهانی های هالیوودی حتی. از همان ها که یک هو یکی دستت را می کشد، و لبش را می گذارد بر لبت. بدون هیچ حرف قبلی بدون تصمیم قبلی. گاهی همین تخیلات تین ایجری می شود بهترین تخیلات دنیا. سخت مشغول کارهایت هستی و موهایت را بالا بسته ای، لباس گلو گشاد تنت باشد، یا توی فکری داری به غذای امشب فکر می کنی، یا پای تلفن با مادر بزرگت از راه دور حرف می زنی، یا حتی منشی خانوم رئیس خان. یک هو به خودت می آیی می بینی کسی دارد از قوزک پایت بالا می آید با زبان و به ران که می رسد به زور تند شدن نفس هایت را کنترل می کنی تا مادر بزرگ نفهمد، با یک حرکت می خواهی دورش کنی اما زبان مورد نظر خیلی سمجتر از این حرف هاست. گاهی دلم از این ناگهانی ها می خواهد که هیچ تصورش نکرده باشم.

۲۶ نظر:

ناشناس گفت...

این ناگهانی ها علاوه بر دادن لذت فوق العاده به طرف مقابل و انتقالش به فاعل جدا از تاثیر روانی بالا به نظرم می تونه گاهن رویه های پنهان یه رابطه رو نشون بده...همون قسمت هایی که یه رابطه رو ناب و متمایز می کنه...
لذت زیادی داشتم از درک ناگهانی سه نفره ای که داشته ام...من همون دخترک پشت تلفن بودم ،الان ها یادآوریش هم برام لذت بخشه خصوصا اینکه تا آخر مکالمه مان هیچ حرفی از نفر سوم به میان نیامد..و من فقط لذت تغییرضربان نفس ها رو می نوشیدم.تخیل لذت بخشی بود از فضایی مبهم که پر از لذت بود و شاید این وجه مبهم فضا باعث شد که این ناگهانی برای همیشه به صورت یه لذت ناب تو ذهن ام نقش ببنده.

ناشناس گفت...

درود
راستش... در حال وبگردي گذرم به اينجا افتاد
چند تا از پستهاي قبليت را هم خواندم.
بعد اولين پستت را همچنين.بنظرم در طول اين مدت تغييرات زيادي در ديدگاهايت نسبت به زندگي پديد آمده.و براي من جالب است.
راستي مي خوام يه اعتراف بكنم!!باور بفرماييد حد اقل در يك موضوع با هم اشتراك كامل داريم و آن هم علاقه به جنس مخالف.
راستش از نظر من زندگي بدون زن كاملن بي مفهوم است.و حتي زشت ترين زنان نيز در زواياي وجودشان جاذبه اي به ياد ماندني در سكس دارند.
شاديت آرزوست.آمين.
---------------
راستي آدرسي چيزي...خوب مي دوني ...من از 17 سالگي تا كنون هيچوقت 3 شب پشت سر هم تنها نخوابيدم.
اين را يه بار به دوستم گفت از روي بي عقلي و... بفيه اش را ديگه خودت حدس بزن.

ناشناس گفت...

با سلام

1-" همه چيز يك دفعه اش خوبه و البته ناگهاني اش !!!" كنفوسيوس

2-يك روز كه با ننه سليمون براي تفرج به بيرون ازشهر رفته بوديم و طبق معمول سليون جز جگر زده سرش كنار گوشه هامشغول آتيش سوزوندن !بود بنده از يك فرصت استثنايي استفاده كردم و يهويي (ناگهاني ) با دست زدن و بالا رفتن از نقاط سوق الجيشي ننه سليمون بر روي تراكتور !!! به فيض كامل رسيديم وصد البته رسانديم !!!

3-ننه سليمون در مراسم اختتاميه اعلام فرمودند : خير ببيني بابا سليمون ! همه مدليش رو ديده بوديم !!!! غير از اين مدل !!!!

4-ننه سليمون هميشه با ياد آوري اين خاطره از آن به عنوان عظيم ترين حركت فرهنگي !! ياد نموده و طراحي از پيش تعيين شده آنرا به شدت محكوم مي نمايد !!!

ناشناس گفت...

سلام
این احساس خیلی زیبا و دوست داشتنی است
ولی ایا باید همیشه از طرف مرد باشه؟

ناشناس گفت...

اره...جالب باید باشه !
راستی، تو چقدر از ران پات خوشت میاد .....lol

ناشناس گفت...

آره. اینجوری همیشه بهتره.

ناشناس گفت...

آره به نظرم رفتار سکسی بدون اطلاع قبلی یا همون ناگهانی، از نظر سکسی طرف رو به یکباره غرق در شهوت میکنه مانند یک شک عمل میکنه ولی شکی شیرین و دلچسب.شکی از سکس که از شدت شهوت وجودت را میلرازند.

ناشناس گفت...

mishe be in soal javab bedid:
Be nazare khodetun aya ensan (takid mikonam ensan, na zan!) e khoshbakhti hastid?

ناشناس گفت...

از تن نويسي
آري يا خير
همه مانده اند بيكار تا به يكباره كسي پرده ها را از هم درد و پا به درون دنيايي ديگر بگذارد تمام مرزهاي قديمي را بشكند از خط قرمرها بگذرد تا ديگران به دنبال او را بيافتند.
كسي شروع كرد از خود نوشتن
از تن خود نوشتن
از اينكه كدامين نقطه اندام او نقطه انفجار اوست
كدامين مكانها عشق ورزي اش را جاودانه كرده است
سايرين نيز چون او شروع كردند انگاره تمامي آنان منتظر يكي بودند تا اين حريم را بشكند و وارد شوند تا ديگران چون او پا به اين وادي نهند.
گاهي با خود فرياد مي زنيم ما حريم شخصي مي خواهيم.
ما جايي را تنها براي خودمان مي خواهيم حتي شما ، دوست عزيز را بدان راهي نيست
اما اكنون تمام لايه هاي شخصيتي خودمان را كه سالها تلاش كرديم تا شناخته ايم براي ديگران به نمايش مي گذاريم
اما كسي نيست كه بگويد اين نكات را عمومي كردن چه سودي را براي ما دارد؟
اكنون كه ناشناخته ايم جرات يافته ايم تمام آنچه را كه جرات بيان آن به همسر ، به دوست و ... عيره را نداريم به شما بگويم.
جالب تر نبود قبل از هر عشق ورزي ، اين نكات كوچك را به معشوق مان بگويم تا بداند ما چه مي خواهيم.
مي گويد من شعر مي نويسم و كارم ارزش ادبي دارد و از سويي براي خواننده نوجوانش تاسف مي خورد كه نمي تواند از بند فيلتر بگذرد تا نوشته هاي اروتيك او را بخواند.
نوشته هايشان بوي خوبي نمي دهد
من احساس مي كنم كمبود حس اعتماد به نفسشان سبب شده است تلاش كنند كمي براي خودشان طرفدار پيدا كنند
مقبوليت در نزد ديگران (هر چند ناشناخته باشند) برايشان مهم است
نمي دانم او كه اينگونه براي مخاطب نوجوانش تاسف دسترسي نداشتن به مطالبش را مي خورد چگونه مي انديشد؟
آيا نوشتهاي او با يك سايت پ و ر ن و تفاوتي دارد؟

ناشناس گفت...

کسی کسی رو مجبور نکرده که چیزی رو بخونه یا نه. اگه خوشت نمیاد نخون . نه اینکه بیا و سر تا ته نوشته های طرف رو بخونی بعد هم در کار دیگران فضولی کنید. اصلا افرادی چون تو و مانند تو که اینچنین افکار و عفاید واپس گرایانه ای دارند جز فضولی در کار دیگران کاری بلد نیستند.فضول همه چیز هستید از اون گنده گنده هاتون تا یکی مثل تو امثال تو

ناشناس گفت...

salam.
khoda begam chi karet nakone.chon ma ham oomadim emtehan konim ye sharri shod ke nagoo o napors

ناشناس گفت...

همين امروز پيدات كرديم. نشستيم خونديمت و دوتايي كلي درباره‌ت با هم حرف زديم كه چه خوبه كه هم راحت مي‌نويسي و هم قدرت نويسندگي داري...
با اجازه لينكت رو گذاشتيم...
(اي بابا اين بلاگر چقدر اذيت مي‌كنه براي كامنت گذاشتن!)

Yek Zan گفت...

آقای کیهان، آدرسو بنویس دارم می گم!!!! چه دل خجسته ای به خدا.

---
بابا سلیمان عزیز دیگه تراکتور هیچ وقت به فکر خراب این بنده گناه کار هم خطور نکرده بود. دم شما گرم!

---
کی گفته باید همیشه از طرف مرد باشه؟ خیلی وقت ها هم همان غافل گیر کردن کلی لذت بخش است.

---
رضا جان دلیل این که زیاد می نویسم این است که نوبت به خوردن ران که می رسد من یکی که دیوانه می شوم.

---
شبنم جان همچین این سؤال تکان دهندتان مرا به فکر فرو برد که ساعت ها به مکاشفه مشغول بودم و بی اختیار اشک می ریختم. باز هم از این سؤال های کلیدی داشتی بپرس. حالا اگه واقعاً برات سؤاله باید بگم که من نارضایتی از زندگیم ندارم. خوشبختی هم که حتی در کتاب های دینی رویشان نمی شد این طوری در موردش بنویسند. دختر اینچه سؤالی است!

---
آقای مهدی همچین مچم را گرفتید که هنوز اندر کفم. فقط می خواستم بدانم انگیزه شما برای ورود به این وبلاگ چه بوده! حالا به ورژن نوجوان شده اش فکر کنید! (البته نه هر نوجوانی)

---
وای خاک تو سرم! عزیز جان ناشناس خب همین طوری قرار نیست به یک نفر رسیدید دست کنید لای پاش بعد هم اسمش را بگذارید ناگهانی که. حداقل یک طورهایی بشناسید طرف را که مطمئن شوید شر نمی شود. باز هم شرمنده ملزومات را ننوشتم کوتاهی از بندست.

ناشناس گفت...

mimiram barat

ناشناس گفت...

...
خانم ! ناگهانی جالبه؟ نمی دانم شاید برای خانم ها جالبه؟ بهرحال من ترجیح می دهم طرف شروع کنه تا خودم راستی اصلا پورنو بنویسید مشکل کجاست؟ هان رفیق؟ تو ناراحتی؟ دوست نداری کسی بداند توی تختخواب ات چه غلطی می کنی- اصلا بلدی غط کنی- به خود مربوطه تو دیکته ننوشته داری ایراد می گیری تو بنویس ببینم جسارت اش را داری حتی بی نام و نشان مثل ایشان.
راستی u88 فیلتر شکن خوبی ست. دانلودش کنید.
همین.

ناشناس گفت...

سلام
واقعا نميدونم بايد بهت تبريك بگم بخاطر نوشتن اين حرفها يا بايد ازت بد بگم

ببين اين خيلي خوبه كه احساساتت رو اينقدر بي غل و غش و زيبا بيان ميكني باور كن از صميم قلبم ميگم
كسي كه اينقدر زيبا هر چيزي رو توصيف ميكنه بايد خيلي با احساس باشه
ولي اي كاش به جاي بيان شهوت و احساسات و هيجانات شديد يا همون Passion بهتر بود كه از چيزهاي زيبايي كه توي زندگيت مي بيني مي نوشتي
من باهات موافقم در مورد اينكه خيلي زنها توي جامعه ما محدود شدن براي گفتن خيلي چيزها ولي باور كن كه حريم يه زن حفظ نميشه مگه اينكه احساساتش كمي مخفي تر از مردها بمونه
اين مثل اين موضوع ميمونه كه شما از يه مردي خوشت مياد و بري راحت بهش بگي
خب شما آدم بدي نيستي كه اينكارو ميكني ولي بيان احساس براي يه زن خوب نيست زنها هميشه كارهاشون حرف زده و اين فكر ميكنم بهتر باشه

به نظر من بايد آدم جالبي باشي
ببين ازت تعريف نميكنم كه باهات دوست بشم
چون ميدونم كلي دوست و رفيق اينترنتي داري و شايد رابطه هم داشته باشي
ولي هميشه توي زندگيم دوست داشتم با كسي باشم كه توي بيان احساسش خيلي راحت باشه با من

ولي خب توي جامعه ما فكر نميكنم بشه گير آورد من كه نديدم بجز شما

اي كاش همونقدر كه آدم وقتي يه دفعه كسي رو ميبينه و بهش احساسي پيدا ميكنه و اين احساس درك ميشه
وقتي كسي رو نمي بيني و نديده و فقط از روي هيجان و احساسي كه به وجود مياد و دست خودت نيست يه چيزي بوجود مياد كه باعث ميشه ضربان قلبت كمي بالا بره ميشد اين نوع احساس هم باور بشه

ببخش زياد نوشتم
ولي بهت قول ميدم بازم بيام پيشت حتي اگه جوابي به حرفهام ندي

راستش من هر چي ميگم اين پايين راسته و نقابي هم نزدم موقع نوشتن اينا
من توي وب يا بيرون با كسي ارتباط ندارم اون ارنباطي كه بهش ميگن رابطه دوستي و هيجاني و احساسي
واقعا گفتم چون كه وقتشو ندارم
سرم واقعا شلوغه آدم مايه داري هم نيستم ولي به اندازه اي كه محتاج مرد و نامرد نباشم دارم و خدا رو شكر ميكنم

دوست داشتم باهاتون هر چند كوتاه حرف بزنم
باز هم ميگم دنبال هيچ قصدي نيستم
ولي دوست دارم در موردتون بيشتر از اين وب كه نوشتي بدونم دوست من

در ضمن من بچه نيستم و سنم بالاتر از بيشتر كسانيه كه وبت ميان
يعني جوونيم خيلي مونده تموم بشه
و اينكه هيجاناتم معقولانه تره

و اينكه من علي هستم بچه تهرانم و شغلم هم برنامه نويسي نرم افزارهاي مالي و اداري هستش

خب ديگه ببخشيد مزاحم شدم
خوش باشي دوست من
در ضمن خواهش ميكنم حرفهامو توي وبم خوب بخون بعد فكر كن كه آدم نقاب زني هستم يا يه آدم كه از همه دنيا ضربه خورده حتي عشقش اونم چه ضربه اي

http://answer4vb62.blogfa.com
باي

ناشناس گفت...

Morghe be shoharesh mige sare kooche behem migam runeto bokhoram, sinato bokhoram, khoroose mige negaran nabash ahmadinejad kari karde ke tokhmetam nemitoonan bokhoran!
(رام بي ربط)

ناشناس گفت...

تو هم فيلتر شدي كه عزيزم... چقدرم ماشاالله تنبل شدي ... !

ناشناس گفت...

سلام- من با خوندن مطلبتون دلم یه ناگهانی خواست با خود شما! خیلی دوست دارم ببینمت! اجازه دارم؟

ناشناس گفت...

ناگهانی را به ناگاه حس کردم .. مورمورم شد... هستم همه جورش را بعلاه ناگهانی !

ناشناس گفت...

نوجواني 17 ساله هستم از جنس مذكر . علاقه و اعتياد شديد دارم به استمناء و نميتونم از دستش خلاص بشم . مدتي كنترل كردم خودم رو ولي باز مجددا شروع كردم و خيلي هم لذت ميبرم . نشانه ي چيست ؟ راه حلي هست كه من دست از اين استمناء بردارم ولي عمل ديگري رو جايگزين بكنم ؟ نظرتون در مورد داشتن رابطه سكس با جنس مخالف چيه ؟ براي سن من مشكل ايجاد نميكنه ؟ در حل مشكل استمناء موثر خواهد بود ؟
خواهشا در بلاگتون در رابطه با نامه من توضيح بديد .
با تشكر

gozara گفت...

سلام. ممنون که لینک دادید. کار زشتیه ولی سر زدم بگم در مورد جـلـ ق نوشتم بالاخره! من ترجیح میدم بیشتر جای غافلگیر کننده و ناگهانی باشه. مثلا یهو توی پارکینگ، تا اینکه موقعیت معمول و ناگهانی باشه

ناشناس گفت...

سلام. اولین باریه که اینجا می آم. اونم به طور کاملا تصادفی از یکی از وبلاگهایی که بهت لینک داده بودند. من عاشق شهامتت شدم. حرفهایی رو زدی که همیشه توی وجودم هست. اما یا جرات گفتنش رو توی این دنیای مجازی نداشتم و یا گفتنش رو بلد نبودم! پستهای "جل*ق و کودکی من" و "والدین، وبلاگ، سک.س" رو کاملا درک کردم. چون زمان نوجوانی من هم توی همون شرایط گذشت. در هر حال همه پستهات رو خواندم و ازت متشکرم که اینها رو می نویسی

Zara گفت...

merc ke minevisi:)

ناشناس گفت...

به این فکر کن چقدر این فانتزی هایت را برای همیشه می خواهی.چقدر می خواهی همانی را تجربه کنی که در متن خواهانش هستی.گاهی رویاهامان به شدت واکنشی است.واکنشی به همه محدودیت ها و نداشته ها.آیا در شرایطی که انتخاب با تو باشد این مدل زیستی مطلوب توست؟این که در متن هایت در خودت فرو می روی یا در دیگران؟این ها تویی یا فانتزی هایی که یاد گرفته ای؟بیرحمانه نوشتم ببخش اما برایم مهم است که بدانی

ناشناس گفت...

حتی قبول نمی کنه بیاد خونمون به اتاقم،وقتی از بی توجهی شوهرش له له یه آغوش می زد ولی میلش به سکس رو انکار می کرد ولی باور کن اشکال از من نیست،چه کارش کنم مردم از بی هم آغوشی!