درست وقتی که روز دوم پریودم است، وقتی بیشترین میزان خونریزی را دارم ... طاقت نمی آوریم و شروع می کنیم، طبیعت را غافلگیر می کنیم. مورفی هم برود کشکش را بسابد!
پی نوشت. باورش سخت است، اما من هم کار می کنم و گاهی حتی وقت ندارم به فضای مجازی فکر کنم.
روایت یک زن از اروتیسم
موهایم را زیر دوش شانه می زدم که تقهای به در زد. گوش تیز کردم که مطمئن شوم کسی به در حمام زده است. دوباره صدا تکرار شد. این بار دوبار پشت سر هم، آرام. گفتم "جانم؟". دستگیرۀ در چرخید و او بود که در چهارچوب ایستاده بود، سیگار دستش بود، خونسرد به چهارچوب در تکیه داد و زل زد به من، نگاهش درست عین مردان فیلمها بود که از چارچوب در به زنی زل می زنند. متعجب نگاهش کردم، منتظر بودم بگوید چه کار دارد. نگران خاکستر سیگار بودم که نریزد روی زمین. نگاه خیره اش رهایم نمیکرد. سردم شد، بیشتر رفتم زیر دوش آب گرم. موهای خیس به هم چسبیده ام را ریختم یک طرف شانهام. قطرههای آب از هلال گردنم جاری میشدند، استخوان ترقوهام را طی میکردند، به سینه ام می رسیدند، به سمت قرمزیش حرکت می کردند، نزدیک های مرز قرمزش منحرف می شدند و دور میزدند و چکه می کردند از پستانهایم. زیر آب نمیتوانستم چشمانم را باز نگه دارم. حرکت نرمش را به سمت گردنم خوب ندیدم. یک هو دیدم خم شده است، لبانش گردن خیسم را میمکد و دستش لای پاهایم را میمالد. دستم را بین موهایش که ذره ذره خیس می شد رفت. به همراه آب به سمت دکمۀ پیرهنش که از خیسی ناگهانی چسبیده بود به تنش، جاری شد. سیگار خیسِ خاموش پرت شد بر کف حمام.
--
پی نوشت: وقتی به آن نوجوانان دست به خشتکی که جایی این عنوان های سک.سی را می بینند و با هول رویش کلیک می کنند و بعد با پیام فیلت.ر مواجه می شوند، بلد هم نیستند که چه طور دورش بزنند، فکر می کنم حالم گرفته می شود.