۱۳۸۷ فروردین ۲۸, چهارشنبه

والدین، وبلاگ و سک.س !

مادرم هیچ وقت برای من از سک.س نگفت. هیچ وقت نگفت که بچه ها دقیقاً از کجای بدن زن به دنیا می آیند. هیچ وقت به من از ضرورت کاند.وم نگفت. فقط همیشه تلویحاً اشاره کرد که سک.س پدیدۀ خطرناکی است که پسرها برای رسیدن به آن می خواهند تو را گول بزنند، و تو هم اگرباهوش و فهمیده نباشی وا می دهی. مادرم هیچ وقت برایم از بیماری های مقاربتی نگفت. همیشه جوری از سک.س حرف زد که انگار سک.س خود سلاخی است و من بره ای بی پناه، که انگار از سک.س هیچ چیز عاید من جز بدبختی و بدنامی نمی شود. که لذت جنسی فقط برای مردان است. حتی به من نگفت چه طور می توانم بدنم را در هنگام نزدیکی دوست داشته باشم. که چه طور از برهنگی خجالت نکشم. بنا بود روزی همه چیز را بدانم ولی انگار که آن روز از آسمان همه بر من وحی می شد. نمی دانم با این همه ترساندن و تحقیر روابط جنسی چه طور قرار بود روزی من سک.س با کسی را دوست بدارم.

ما همه زندگی خطرناک زیرزمینی مان را پیش می­گیریم بعضی­مان شانس آوردیم پیش از اولین سک.س کمی اطلاعات بهداشتی از جایی بهمان رسید. به بعضی هم که اصلاً نرسید. خلاصه نسل ما خوب یا بد به نوعی با آن سر می­کند. احساس گناه و عذاب وجدان ساعت­ها ذهنمان را مشغول کرد. هنوز هم بیشتر از دو سوممان نمی­تواند نام چهار بیماری مقاربتی را نام ببرد. اصلاً نمی­خواهم بحث هم نسل های خودم را درست حسابی پیش بکشم. بیشتر دلم می­خواهد نگاهی به این نوشتۀ خانم شین داشته باشیم. من ً برای این پست ایشان ارزش قائلم هر چند به نظرم باز هم نتوانست لحن نسبتاً منطقی و نگرانش را تا پایان پستش حفظ کند و متأسفانه انگ های بی دلیل نزند.از این ها بگذیرم، به هر حال مشکل بسیاری را با وبلاگ هایی مثل وبلاگ من مطرح کرده است. من هم دوست ندارم در مقام دفاع یا پاسخ بر آیم که هر کس نظر و نگاه خودش را به سک.س دارد. اما از نظر من مسئله ای که خانم شین مطرح می­کند جای بررسی دارد.

گفتم نسل ما را و پیشینیانمان را کنار بگذاریم. دهه هفتادی و هشتادی ها را کمی منصفانه­تر نگاه کنید. فرزندان خلف دوران گذار. والدین چه بخواهند چه نخواهند مسئلۀ سک.س در دبیرستان ها و راهنمایی های دخترانه و پسرانه بس فراگیر شده­است. این موضع گرفتن و صحبت در خفا از سک.س گفتن و سانسور فرزندان و ناآگاه رها کردن در مورد نسل ما که در حد قابل توجهی بی­نتیجه مانده است، دیگر نمی دانم از آن چه آبی برای بچه های این دوره گرم می­شود. شما چه خوشتان بیاید چه خوشتان نیاید دختر شانزده سالۀ شما با این مسئله درگیر است. در حال حاضر در موارد زیادی سک.س را به نوعی تجربه می­کند. آن ها از ما زودتر و از ما شدیدتر درگیر این مسئله شده­اند. اما ناآگاهی از در و دیوارهای کلاس هایشان بالا می­رود، زندگی زیر زمینی گسترده تر و به حق بگویم خطرناک­تری از نسل من و شما دارند. برای من سه ایمیل آمده است از سه زن که سن دقیقشان را مطرح نکرده­اند، و هر سۀ این ها از کارکرد و مورد استفادۀ کاند.وم پرسیده اند، یکیشان نمی دانسته اصلاً کاند.وم چیست، یکیشان نمی دانسته چه طور رابطۀ جنسی برقرار کند بدون آن که حامله شود، یکی دیگر هم پرسیده اگر با کاند.وم سک.س داشته باشد واقعاً راست است که حامله نمی­شود؟ به وضوج زنان باید از سک.س برای آن ها بگویند! باید به آن ها از تجربه هایشان بگویند و هشدارهای لازم در مورد سلامت روابط جنسی شان را به آن ها توضیح دهند.

زنان باید از سک.س به راحتی حرف بزنند تا دختر شانزده سالۀ شما بین آن 62.8% زنی که ارگاس.م را تجربه نمی کند (به نقل رسانۀ دولتی) -که من آن را فاجعۀ ملی می نامم و در پست دیگری توضیح خواهم داد چرا- نباشد. ناخودآگاه زنان ایرانی در مورد سک.س چنان آشفته بازاری است که طعم ارگاس.م را هم سن و سال های من و حتی جوان ترهایمان یا نچشیده اند یا فراموش کرده اند. و این هم از این همه بار سکوت و گناهی است که جامعه بر آن گذاشته است. وگرنه همین آمار در آمریکا 20% است. اول از همه بگویم اصلاً موضع گیری آمریکایی نسبت به سک.س را نمی ستایم اما این تفاوت فقط من را به این جا می رساند که فشاری در مورد سک.س بر زنان بوده است بر ناخود آگاهشان چنین اثر عمیقی گذاشته است. باید از این فشار کاست و به نظرم بهترین راه همین معقول و راحت از سک.س حرف زدن است. سک.س پدیده­ای است که درگیری هر روزۀ بسیاری از آدم­هاست. باید آن را جدی گرفت. تأثیرات آن را بر زندگی آدم­ها نمی­توان نادیده گرفت. وقتی شما این قدر نگران بنیان خانواده هستید چه طور پدیده­ای که عامل 50% طلاق­های این جامعه است را این قدر ندید می­گیرید و می­خواهید با سکوت با آن سرکنید. با الگوی سکوت و هیچ انگاشتن است که چنین جامعۀ ناامنی برای زنان ساخته­ایم که یک بار نمی­شود بیرون بروی به تو حداقل با لمس بدنت تجاوز نشود. من فکر می­کنم باید به عنوان یک مادر تصور آلوده بودن این صحبت­ها را کمی زیر سؤال ببرید تا چند سال دیگر فرزندان شما فکر نکنند به خاطر درگیری با حس جنسیشان از نظر والدینشان آلوده­اند، که باید بپذیریم به هر حال کنار آمدن با این پدیده تا حدودی سخت است و فشاری است بر روح جوان.

در ضمن سؤالی که برای من پیش می آید این است که با این حجم وسیع داستان های پورن در همین فضای مجازی که مردان آن ها را به تصویر می کشند چرا تصور می شود تنها صحبت زنان از سک.س تهدیدی برای جامعه است. چرا صحبت زنان از سک.س چنین جنجالی در بین وبلاگ­های فارسی بر پا می کند اما همه خیلی ساده از کنار پورنوگرافی مردانه می گذرند. این همه موضع گیری و دعوا سر چیزی است که مردانه­اش به وفور در بین وبلاگ ها و وبسایت ها پیدا می­شود! من شخصاً معنای زیادی در این دعوا می بینم و خوشحالم که این طور نظم مردسالارانۀ ذهن ها به چالش کشیده شده است که وظیفۀ یک فمنیست همین نقد بر دنیای مردسالار و به چالش کشیدن روابط موجود و پوسیدۀ مرد سالار آن است.

در بین اعتراض هایی که به وبلاگهایی چون وبلاگ خودم دیدم این وبلاگ هم از دریچۀ مذهب بر ما توپیده است و کاش به همین انذار دادن و یاد آوری دستورات شرعی ختم می شد چون آن وقت از نظر من پستی بی مشکل بود و من به خودم اجازه نمی دادم حرف های ایشان را نقض کنم و تنها می توانستم به ایشان بگویم شما وارد این جور وبلاگ ها نشوید و ازنظر من عقیده شان هم جای اعتراض و ایراد نداشت که نظر شخصی شان بود. اما بعد در همین پست با جبهه گرفتن هایی چون جبهه گیری های قرائتی و قاضی مرتضوی سعی کرده است بگوید که طرفداران روایت زنانه از سک.س همه جو زده و بی سواد و عقده ای هستند، خوانندگان هم سودجویانی که از آب گل آلود ماهی می گیرند. همچنین سعی شده که تعیین تکلیف هم بکند برای من و امثال من. هر چند من اولاً نمی­فهمم که ایشان مثلاً بدون این که ذره ای از زندگی غیر وبلاگی این آدم هایی که با این قطعیت در موردشان حرف زده بداند چه طور در مورد فعالیت هایشان نظر می دهد اما از طرف دیگر چیزی که نمی فهمم این است که چه طور به خود اجازه می دهد برای بقیه تعیین تکلیف کند، درست مثل همان هایی که خدیجه مقدم را مدتی است به زندان انداخته اند، که همچون شما اولاً تاب نگاه مخالف را نداشته اند، ثانیاً به خودشان اجازه می دهند هر انگی به دستشان می رسد به او بزنند، ثالثاً برای او تعیین تکلیف می کنند و درست مثل نویسندۀ این وبلاگ همین طوری از روی شکمشان وی را به اجنبی و بیگانه ربط می دهند. بیش از این نوشته­ای چنین بی­اخلاقی و سطحی را در خور بررسی نمی دانم. و از دعوای وبلاگی نفرت دارم چون چیزی از آن در نمی آید بدون شک، عده ای برای این طرفی ها هورا می کشند و عده ای برای آن طرفی ها و کسی این وسط سعی نمی کند به جز جبهه گیری کاری کند. برای همین شاید این پاراگراف را به زودی پاک کنم!
به هر حال لازم می دانم اشاره کنم من به همه از جمله به خودم حق می دهم که نوشته های افراد را نقد کنند، بدون این که بخواهند قضاوت سفت و سختی در مورد خود وی کنند و نیز به خودم اجازه می دهم در مورد هر نوشته ای که حس می کنم لازم است نظری داشته باشم و بدهم. این در مورد دیگران و برخوردشان با نوشته های خودم صادق است. اما به همین دلایل به خودم هم اجازه می دهم بر نقد و ایراد دیگران هم نقد و ایراد وارد کنم. از نظر من پدیدۀ تصویر سک.س از دید زنان آن قدر نوپاست در این جامعه که باید از آن دفاع کرد اما این واکنش ها را ادامه نخواهم داد.

۳۷ نظر:

ناشناس گفت...

نوشته‌ي شما را که خواندم، به خودم گفتم چه خوب شد که براي خانم شين کامنت نگذاشتم؛ چون مطمئن‌‌ام که به اين خوبي قادر به گفتنِ اين حرف‌ها نبودم.
بحثِ آموزش البته از بحثِ پورنوگرافي جداست، مرزِ ظريفي ميانِ اين دو هست که مطالب را هم آموزنده مي‌کند و هم جذاب. چيزي مثلِ متن 12 آوريل شما، و نه مثلِ همين متنِ «در مهماني»!

ناشناس گفت...

واسم عجیبه که با تک تک جملات این پستت موافقم.
ضمنا بدون اجازتون لینک وبلاگتون رو هم در وبلاگم گذاشتم. اگه خواستید بگین که عنوانش رو عوض کنم

ناشناس گفت...

چه ضرورتي دارد كه با محافظه كاري عقيده شخصي ات را در وبلاگ شخصي ات بنويسي ؟ تا مبادا يك الدنگي كه تا تمام دنيا را مثل مخروبه ذهن خودش به گه نكشد كوتاه نمي‌آيد گير ندهد و جبهه گيري نكند ؟ خوب بكند . گور پدرش .

ناشناس گفت...

ادامه بده به کارت به همون خوبی قبل

ناشناس گفت...

دوست عزیز

امروز ادامه بحث را نوشته ام. نگاهی هم به نوشته جدید من داشته باش. من جهالتی را که در پاراگراف اولت نوشته ای قبول دارم. این همان جایی است که ما - در مقام کودکان خانواده مان - نه اجازه پرسیدن داشتیم و نه کسی بود که اگر می پرسیدیم جواب درستی به ما بدهد. من و تمام دوستانم هم حرفهایی مشابه روایت مادر تو را شنیده اند.

اما نوشته های تو ، نوشته های تو زیباست. ترغیب کننده و مهیج است. آیا جایی از بهداشت جنسی نوشته ای؟ من نخواندم.

ولی با آب و تاب نوشته ای که چطوری برای سک.س آماده می شوی.

اتفاقا من نمی خواهم با سکوت این موضوع را پیش ببرم. دنبال آگاهی ام. این که بدانم که به بچه ها چه باید گفت و چطور و اگر آگاهیش را هم کسب کنم حتما در وبلاگم می نویسم که آی والدین به این طریق دنبال آگاهی باشید و آن را منتقل کنید.

اما چه خوب بود اگر در حاشیه وبلاگ تو قبل از هر چیز اشاره ای به سن تو بود و بعد مطلبی در مورد بهداشت جنسی و بیماریهای مقاربتی و روشهای پیشگیری. باز هم البته وبلاگ فضای شخصی است و اینکه چه بنویسی و چگونه به خودت مربوط است. اما آنقدر زیبا می نویسی که شاید جای خالی بعضی توضیحات آتش بر خرمنی باشد که من می نویسم.

ناشناس گفت...

سلام
برای جسارتت احترام قائلم ...
من از بیست سالگی سکس داشتم ... به صورت روابط آزاد ... اما بنا به دلایلی ... ناآگاهی خودم ... یا مکانیزم بدنم ... تا به حال ارگاسم رو تجربه نکردم ... البته به تمام مواردش آگاهی دارم که چرا نشده و نمیشه و این حرف ها ...
اما قبول ندارم که این فاجعه ای بوده در زندگی من ...

دونده گفت...

خیلی خوب بود
دوست داریم و دنبال می‌کنیم وبلاگ شما را

ناشناس گفت...

بالاخره یه تکونی به خودت دادی
به امید تکون های بعدی

ناشناس گفت...

درود.
خیلی خوبه که تابوها رو میشکنید باید بر دستان زنانی چون شما بوسه زد

ناشناس گفت...

صادقانه بگوییم برایم جالب است که از زبان یک زن ماجراها و احتمالا دغدغه های جنسی او را می خوانم و شاید گاهی حس میکنم
من فقط به یک نکته اشاره میکنم
مشکل اصلی که من همیشه در ذهن خود در مورد روابط جنسی ( که شاید گاهی نتیجه یک رابطه عاشقانه یا در چنین مسیری باشد ) این بوده که در فرهنگ ما خیلی چیزها به آسمان رفته و بگمان من رنگی از تقدیس به آن زده شده ( حتما با من موافقید که با یک مثلا صیغه رابطه ای را مجاز میشمرند یا آنرا به بالا وصل میکنند در صورتی که بود یا نبود آن نیز فرقی در اصل مطلب و نتیجه کار ندارد ) چ بسیار شنیده ایم عشق به خدا و ... را و چه بزرگ دانسته ایم آنرا و از سوی دیگر عشق زمینی که چه بسا موجب و اساس رشد ماست را تکفیر کرده ایم و آنرا به حراج گذاشتیم به کالا تبدیلش کردیم تا بفروشیم و باور نداشته باشیم حقیقت آنرا
امروز ما باید به این باور برسیم که عشق بروی زمین و در میان ماست باید به آن رسید و آنرا یاد گرفت

تجربه کنبم باشکوه است

ناشناس گفت...

برای حرف این عقب ماندگان فکری و گریزندگان از تمدن که همه چیز رو عجیب و غریب میبینند اهمیتی ندید

ناشناس گفت...

براوو به شما.برای شجاعتتان، برای رعایت منطق ِگفتار در تک گویی و گفتگو و برای دنبال کردن جستجو گری ِ جایگزین ها به عنوان اولین مشخصه ی فمینیسم وبرای متانت در پاسخ و برای استفاده ی زیبا و درستتان از اروتیسم.

ناشناس گفت...

درود
مدتی است با وبلاگتان آشنا شدم و فورا لینکتان کردم.
نوشته شین و شما را خواندم.نوشته شما به واقعیت نزدیکتر بود و شین در پایان به افکار بدوی رفته بود.
با صحبتهایتان موافقم.من خود به شخصه در شهرم با دخترانی آشنا شدم که خانواده هایشان حمام رفتن دختر را حرام میدانستند!
دخراتنی که حتی عادت ماهانه را امری غیر عادی میدانستند!
دخترانی که نام ارگاسم را نشنیده بودند!
جامعه ای داریم بس عقب مانده و غیر قابل اعتماد.
جامعه ای که با یک صیغه همه چیز حلال میشود و با یک خط حرام!
به هر حال از نوشته هایتان سپاسگزارم و امید که مرز بین هنر نویسندگی و ابتزال را حفظ کنید .
پیروز و سربلند باشید.

ناشناس گفت...

درود دوباره بر شما
این شعارهای و حرفهای هزار منبری که بعضی از وبلاگهایی که خدمتگزار و خدمت رسان ِ به جمهوری اسلامی هستند،میزنند، سالهای سال هست که داره توسط جمهوری اسلامی شبانه روز در گوش و چشم مردم چه از راه سازمان همیشه در خدمتش یعنی صدا سیما چه توی کتابهای درسی که همشون شدند کتاب دینی و چه روی در و دیوار خیابون و.... داره تکرار میشه. ولی خوشبختانه هیچ اثری که نداشته هیچ ، تاثیر معکوس هم داشته (البته روشن هست که هدف از این تبلیغات مذهبی ، انگیزه های سیاسی داره که همون استفاده از دین در راستای خدمترسانی به حکومت هست).ولی خب این وبلاگها اینها رو کم دونسته اند و در صدد کمک به اربابانشون بر آمده ای در وبلاگتشون. به خاطر انجام تکلیف شرعیشون در خدمتگزاری به حکومت.پس شما به کار بزرگ خودتون که همانا رهاندن اندیشه ها از رسوبات است از رسوباتی که موجب میشه شخص مزبور عادیترین چیزها رو غیر عادی ببینه و از زندگیش لذت نبره و محرومش میکند از آن چیزهایی که حقش هست بداند و به واسطه دانستن آنها میتواند زندگی بهتری داشته باشد .

ناشناس گفت...

بکارتت را به تاراج حراج مسپار...عيسي درمانگر هيچ دردي نيست!همخوابه ي خدا هم که بشوي، تقدست را تنها علامت سوالي به نمايش مي گذارد

ناشناس گفت...

دوست ما هر کسی حق دارد مطالب مورد نظر خودش را در این صفحات یعنی وبلاگ بیان کند.
اگر قرار باشد شما با هر حمله ی این متظاهرین خودتان را اذیت کنید که ب خودتان آسیب می رسانید.

ناشناس گفت...

یک زن جان
درباره ی چیزهایی که نوشتی، از دید دخترانی که این وسط بعضی نگران گمراه شدن و بعضی آگاهی دادن بهشون هستند، من هم چیزی نوشتم.
خوشحال می شم بخونی.

نان و شراب گفت...

بسيار خوب ودرست گفتي ... من هم توي وبلاگم مي خواستم همين را بگم ... البته نمي دونم موفق شدم يا نه.


لي لي

ناشناس گفت...

به عنوا ن یک مرد متأهل که قبل از ازدواج هیچ رابطه ای حتی دوستی ساده با دختران نداشته ام عرض می کنم همسرم در اکثر مواقع به ارگاسم می رسد در حالی که او هم قبلا رابطه ای نداشته. ما پس از ازدواج وقت لازم را صرف کردیم و از کتاب های معتبر همه چیز را آموختیم. آیا فکر نمی کنید جوان به جای پرسه زدن در دنیای خیالی خاطرات امثال شما تا سن عرفی ازدواج چقدر می تواند مطالب مهم تر بیاموزد که افتخار و آینده او را تضمین کند؟ در حالی که ارزش دانستن این ریزه کاری های به ظاهر قشنگ جنسی به جز گرداندن مسیر زندگی او به جاده بی پایان لذت های افسانه ای است؟ و جز ایجاد عدم تمرکز روی تحصیلات وتحقیقات یک جوان که می تواند مایه افتخار و آرامش و آسایش او و همسرش تا پایان عمر می شود؟ جوانی دوران بسیار حساسی است آنرا بیهوده از دست ندهید.

ناشناس گفت...

سلام.
به عنوان یه مرد مدتی نوشته های شما وسایر جنجالهای پیرامونش رو در وبلاگستان خوندم.
دو تا مسئله رو میخوام بگم:
1-لطفا مسائل آموزشی وبهداشتی قضیه رو که بسیار لازم وضروری هستن رو بیشتر وبیشتر وجدیتر باید کار کنید که این مسائل ترس وجهالت زنها ودخترا نسبت به سکس کمک بشه به بینش وآگاهی تبدیل بشه.واقعیتهای جامعه غیر قابل انکارند وآموزش ودرک درست بسیار کم ونارسا.
2-در مورد مسایل حسی وچگونگی وکیفیت انجام سکس ومواردی مثل ارگاسم که خودش یه بخش اساسی ومغفول مونده کاره ظرافت بیشتر وجداسازی لازمه که با هرزه نگاری وپورن که بعضی از خوانندگان جوون رو به فضاهای ذهنی خاص وبیرون از دایره نیت وهدف نویسنده و بعضی دیگه مثل همین تیپ آدمای مذهبی رو شدیدا به موضعگیری وتخریب سوق نده. یه ذهن مریض وبسته به سادگی نوآوری رو نمیپذیره و منتظر بهانه واسه تقبیح کل کاره و یک ذهن ساده وبی تجربه هم درک وبرداشت درستی ممکنه نداشته باشه.
نوشته های اون خانم مذهبی رو هم خیلی جدی نگیرین!ارزششو نداره.(یه شناخت نسبی از اون دارم که بنظر من دچار مشکلات و فوبیای وحشتناکی از روابط خارج از چهارچوب رسمی و سکسه که حتی اشاره بهش هم حالشو خراب میکنه درحالیکه بشدت مشغله ذهنی سکس از راه مشروع!(ازدواج) واونهم توسط افراد متشرع رو داره که فقط واسش آرزو کنین بهش برسه یا اگه کسی رو میشناسین معرفی کنین! ثواب داره!
بنده خدانمیدونه افراد مذهبی، در انتخابشون بسیار درگیر ظواهر طرفن که ایشون متاسفانه چندان بهره ای نداره .)امیدوارم واقعیت توهین آمیزی نبوده باشه.
به کارتون ادامه بدین وامیدوارم موفق باشین.

ناشناس گفت...

are ghabool daram. dar Iran vazyeeate zanan ashkavare, feshar rooye zan bidad mikone

ناشناس گفت...

مسائلی رو مطرح کردید که قطعاً نمیشه انکارشون کرد اما مطلبی در این سطح رو که میشه گفت حرف اکثر دختران امروزی است با جهت گیری تون نسبت به مردها خراب کردید.
ابتدا با خودتون کنار بیاید که جنبش فمنیستی یک جنبش برابری خواه هست یا یک جنبش ضد مرد؟
طرح چنین مسائلی و ارتباط دادن تمامی کمبود ها به جنس مخالف نشان از ضعف هست. این انتقاد نه تنها به شما بلکه به تمامی فعالان جنبش زنان هست که حرکت برابری خواهانه خود رو به ضدیت با جنس مخالف تنزل می دهند.
در هر صورت نظری بود که امیدوارم در گفتار و نوشتار احتیاط کنید تا انگ ضد مرد بودن به شما زده نشه البته اگر به ضد مرد بودن خودتون افتخار نمیکنید.

ناشناس گفت...

سلام...من میدونم وبلاگتون اموزشی نیست ولی میشه من چند تا سوال بپرسم...دوست داشتین و حسش بود ممنون میشم جواب بدید...میدونین اندام های جنسی ترشحات دارن و بویی خاص...حالا هی شوینده استفاده کن هی دوش بگیر بعد چند ساعت دوباره همونه...میخواستم بدونم این فقط مشکل ماست یا طبیعی هستش و شما هم این مشکل رو دارین...و اینکه راه حلی رو شما سراغ دارید؟؟؟من حتی دکتر هم رفتم...لطف کردن و لبخند تحویلم دادن و فرمودن طبیعی بید و اورال 3کث نداشته باشم بهتره و یه سری چرت و پرت دیگه....بعد دومیش هم شیو هستش...خوب این نواحی حساسن...تیغ و دستگاه و غیره ازار دهنده هستش...پودر و کرم هم صاف صاف نمیکنه...اونوقت تکلیف چیست؟؟؟مرسی...بای

Yek Zan گفت...

اول از همه برای اون خانوم ناشناسی که نوشته بودند ارگاس.م نمی شن ولی فاجعه زندگیشون نیست باید بگم که بنده گفتم فاجعه ملی. و از طرفی خوشحالم که شما جزو اون دسته هستید که در حین سک.س به اندازه ای که راضیتون می کنه لذت می برید ولی برای خیلی ها اصلاً این طور نیست.

---

اون دوستی که از مرد ستیزی من گفتند من نمی دونم از کجا به این نتیجه رسیدند من که حس نمی کنم نوشته هام همچین چیزی رو نشون بده.

----
برای این خانم ناشناس آخری قبل از این کامنت هم باید بگم این پدیده که شما می گی طبیعیه مگه این که جور خاصی باشه ترشحاتت مثلاً رنگ و شکل یا بوش با ترشحات عادی فرق کنه. اما پیشنهاد خیلی جدیم اینه که هر چه زودتر یه دکتر زنان خوب برو دوباره یکی که مزخرف نگه و با سک.س هیچ مشکلی نداشته باشه. حتماً این کارو بکن! در مورد شیو هم خب چی می تونم بگم جز این که دقت کن!!!

ناشناس گفت...

با كلمه ي فاجعه موافقم
در ضمن در مطلب آخرم لينكت كردم
بعدش اينكه من فكر ميكنم هرازگاهي پست هاي اينطوري كه در باره ي مشكلات جامعه يا انگيزه هاي خودت بنويسي خوبه
كلن هر جريان نوپائي بايد بتونه فلسفه ي وجوديشو توضيح بده و جا بندازه تا بتونه در ادامه ي كارش مورد توجه قرار بگيره
وگرنه نه تنها كارش رو پيش نبرده
بلكه نقض غرض هم ميشه...

خلاصه اينكه به نظر من به بعضي از مخالفتا كه خودت فكر ميكني پتانسيل منحرف كردنش بالاست، جواب بدي بهتره...

Yek Zan گفت...

متشکرم رام عزیز. منظورم من هم دقیقاً همین بود. با شما کاملاً موافقم.

ناتان گفت...

بانو شما را بخدا نوشته هایت را سیاسی نکن و بی اهمیت به معاندان ادامه بده ...
بگذار هربار که به اینجا می آییم فقط برای تن خود بیاییم تا حس کنیم که عظیم ثروتی داریم و چه لذاتی می توانیم از ببرییم !

ناشناس گفت...

سلام....مرسی که جوابم رو دادید...نه همه چی طبیعی هستش... مشاورم و دوست پسرم هر دو میگن که من خیلی حساسم... با چیزهایی که گفتین الان میدونم حتی شما هم که خیلی به بهداشت و شیو اهمیت میدید و یه خانم هستید براتون طبیعی هستش این سختی شیو و بو...نمیدونید چقدر الان بهترم...همش دلم برای بی افم میسوخت و بیشتر برای خودم...

مرسی که اینجا رو می نویسید...شب بخیر

ناشناس گفت...

ajab tahlili
lezzat mibaram...

ناشناس گفت...

درباره این که گفتی تو ایران آموزش نداریم موافقم
دکتر علیرضا شیری از کسایی هست که تو ایران کلاس آموزش بهداشت جسنی درس میده
اینم آدرسه سایتش هست
www.doctorshiri.com

ناشناس گفت...

این وبلاگ رو هم نگاه کنید، نگاه جالبی به منظر وبلاگ شما انداخته است. به
http://poh.blogspot.com

ناشناس گفت...

up kon dige, zooooooood bash.

ناشناس گفت...

jedan jesarareto tahsin mikonam . va mifahmam omomi matrah kardane een ghazie che dele shiri mikhad .benevis abji .benevis o goshet be een arajif bedehkar nabashe .ey val dari bekhoda

ناشناس گفت...

وبلاگت رو تازپیدا کردم
اگه حوصله داشته باشی می خوام با هم حرف بزنیم
همین جا یا شاید هم ایمیل

ناشناس گفت...

اينطور نوشتن ها
يكجور لذتي به من مي بخشد
هميشه تنم را دوست داشته ام و دوست دارم اما حق با توست ، مادران هيچگاه اين حريم ها را برايمان نشكافته اند. هيچ گاه.

ناشناس گفت...

با اجازه لينكت كردم
منم همين سوال رو دارم
آيا همين اسم ( هم آغوشي هاي يك زن ) اوكي هست ؟

Yek Zan گفت...

شب شما هم به خیر!
----
عنوان وبلاگ را که میبینید لطف کنید با همین اسم لینک کنید. مرسی خیلی زیاد.