۱۳۸۷ اردیبهشت ۲, دوشنبه

مرد در بین بالا پایین رفتن ها با صدای گرفته ای گفت: "تو هم اومدی؟" زن کمی گیج شد، سرش را خیلی نامحسوس به پایین تکان داد. مرد آرام بوسیدش و کنارش دراز کشید. زن دستش را برد لای پاهایش، کُسش خشک بود، درد می کرد، سعی کرد دل خودش را خوش کند که تقریباً سری تکان نداد و طرف خودش دوست داشت فکر کند که او هم ارگاس.م شده و کار تمام است. زاویه ای به تنش داد که رویش به سمت دیگر تخت باشد. تختش را خالی می خواست. مرد کمی نوازشش کرد و بلند شد رفت به سمت دستشویی. زن بغض داشت. می خواست زودتر این مرد را بفرستد پی کارش و در تختش تنها سیگار بکشد. مرد به اتاق خواب بازگشت. زن چشم هایش را بست، خودش را به خواب زد. کم پیش می آمد ارگاس.م نشود اما می دانست این بار ارگاس.م نشدن برایش مهم نبود. احساس می کرد به تنش خیانت کرده. زمزۀ ضعیف ترانه ای که مرد می خواند از کنار قفسۀ کتاب ها می آمد. کمی چشمانش را باز کرد و به مرد نگاه کرد. آدم خوبی بود. با هم خیلی توافق داشتند و مرد به نظرش آدم حسابی و جذاب بود. ولی انگار بدنش امروز اصلاً با این مرد توافق نداشت. انگار بدنش نمی خواست که با مرد بخوابد هر چند زن بدش نمی آمد که همدیگر را در تخت هم تستی بکنند. بدون این که به التماس بدنش گوش دهد مرد را به خانه اش دعوت کرده بود و گذاشت که همه چیز همان طور که ناگفته قرار بود پیش برود. خیلی ظریف بازوی خودش را نوازش کرد. به بدنش بد کرده بود که مجبورش کرد این دقایق را تحمل کند بی آن که بخواهد. حتی تا آخرین لحظه وقت داشت که نه بگوید ولی انگار خجالت می کشید زیرش بزند یا آن قدر ها برایش مهم نبود سر بدنش چه بیاید...
مرد به او نزدیک شد. بازویش را بوسید. لبان مرد به سمت گونه اش رفتند، داشتند گونه اش را به سمت گوشهای زن ترک می کردند که زن به گرمی گفت: "یکم ماکارونی توی دیگ روی گاز مونده. اگر می خوای بکش بخور. اِم، کتابیم که دستته می تونی ببری، یکی دیگه هم ازش دارم کسی بهم هدیه داد دومی رو. من خیلی خسته ام. فکر می کنم کم کم بهتره بری."

۱۷ نظر:

NewshA. گفت...

من تا حالا کامنت های این جا را نخونده ام و نمیدونم آیا تا به حال
کسی این موضوع رو بیان کرده یا نه ؟
من خودم به شخصه کلمهء " کٌ .. " را چیپ ترین و بی کلاس ترین کلمه برای این قسمت بدن میدونم .
یعنی واقعا چیزی دیگه نیست به جاش بشه استفاده کرد که اینقدر چیپ نباشه ؟
یعنی فقط من با این کلمه بسیار مشکل دارم نه از نوشتن نه خواندن

فقط همین کلمه هست که آزارم میده شدیدا .

NewshA. گفت...

بهتره بگم که با این کلمه اون حالت
مقدس واره اروتیسم ؛ خط خطی میشه
امیدوارم درست تونسته باشم منظورم رو بگم .
آمین .
حس میکنم باره منفی این کلمه حداقل روی من زیاده و به سمت چندش آور میره ..
نه از نوشته هاااا و متن ها
این کلمه ی بد قواره .

الیزه گفت...

شاهکار بود دخترم .. :×

ناشناس گفت...

متنت خوب بود ولی واژه هایی رو که فیلتر نیستند نیازی نیست اینجوری از بنویسید که.شما برای اینکه بدونید آیا اون واژه ای رو که میخواید بنویسید فیلتر هست یا نه ، پیش از دفرمه کردنش، اون واژه رو سرچ کنید. اگر فیلتر شده باشه که مشخصه اگر نه نیاز به تکه پاره کردن اون ندارید.برای نمونه واژه ارگاس.م درسته فیلتر شده ولی واژه کُس فیلتر نشده.چون نرم افزارهای فیلترینگ شکل واژه رو میشناسند و بر مبنای حرکات روی حرفهای واژه فیلتر نمیکنند و چون ما واژه کس نیز داریم و سانسورچیها نمیتونستند به این دلیل که کُس شبیه کس نوشته میشه اون رو فیلتر کنند.پس نیاز به دفرمه کردنش نیست.

ناشناس گفت...

سلام
اول اينكه بعد از خوندن اين مطلب از مرد بودن بيزار شدم
دوم اينكه فك كنم هر كلمه ديگري به جاي كلمه نوشته شده پس از استعمال در جامعه دوباره چيپ خواهد شد.
باي

Yek Zan گفت...

ممنون حمید جان. تصحیحش می کنم.
--
آقای کوین برای چی از مرد بودن بیزار شدید. من حمایت و علاقه شدید خودم را نسبت به مردان در همین جا اعلام می کنم.

ناشناس گفت...

حس غم انگیزی القا میکرد . آخه چرا ؟!!! باز هم زن طفلک دلشو باید الکی خوش کنه.

ناشناس گفت...

سلام

به نظرم "روايت " تناقض داره !

"بدون این که به التماس بدنش گوش دهد مرد را به خانه اش دعوت کرده بود " با " "یکم ماکارونی توی دیگ روی گاز مونده. اگر می خوای بکش بخور..."

يه جوريه ....!!!
مشخص نيست اين مرد پارتنر خانم بوده يا همسرش !؟

در مجموع بد نبود.
در داستانها لطفا به تفاوتهاي جنسي زنان با مردان بيشتر توجه بشود ....

متشكرم

ناشناس گفت...

مطمئن هستم شوک بزرگی به خیلی از خوانندگان شما(قدیم و جدید)وارد خواهد شد، شوکی که لازمه و باید پیشترازاینها...
اما اگر منتقدین محترم کمی دقت به خرج بدن این نوشتار از سکس، هیچ تحریکی از ناحیه های جنسی ندارد نه برای زن و نه برای مرد (مگر کِسی که با هر کلمه ای حتی خدا تحریک جنسی شود!)بلکه پُربود از احساس حرمت به انسان و توجه به ندای درون و گم نکردن جسم و جان حتی در تب و تاب لحظه های داغ

ناشناس گفت...

خیلی از خانومایی که دیدم میگن که به ارگاسم رسیدن زیاد برامون مهم نیست بلکه جنبه ی روحی و آرامش حین س.. مهمه_گرچه در به ارگاسم رسوندن هم مشکلی پیش نیومده_ با این وجود در مورد مردا که چه عرض کنم در مورد خودم میتونم بگم بیش از نود درصد لذت سکس در ارضا شدنه و در مورد خانم ها رو شما بفرمایید.لطفآ.

ناشناس گفت...

سلام دوباره

جناب پيمان خان !

منظورم اشكال ساختاري قضيه بود نه چيز ديگه !

كسي دنبال تحريك از ناحيه هاي سكسي نبود !

باز هم از نويسنده عزيز متشكرم

ناشناس گفت...

با اجازه نویسنده

فرناز عزیز اشکال شما از متن و شیوه نگارش احتمالن درسته و می شد طولانی تر نوشت تا روشنتر دریافت بشه این دیگه به نویسنده بستگی داره و سلیقه ادبی ایشون اما نازنین منظورمن از منتقد، نوشته شما نبودبلکه مخالفین روایت های زنانه از س ک س بودکه ترس از (بدآموزی، سواستفاده از موهبت الهی، رختخواب نویسی، ویزیتور جمع کردن،اشاعه فحشاکردن، مرض جنسی داشتن برای خودنمایی، دراتاق شیشه ای لخت شدن برای هرزگی و ... ) و اینها داشتن بنابراین ضمن احترام به همه و نظراتشون از جمله سرکار علیه، از اینکه گفتار من باعث برداشت دیگه ای شده عذرخواهی می کنم

ناشناس گفت...

اين نوشتتو اگه آدم بخواد با دقت بخونه
مثل كلي تيكه هاي ريز ريزه كنار هم
كه توضيح دادنش چند برابر خود نوشتت ميشه

اما يه جائيش كه خيلي به نظرم قشنگ بود اينجاست؛
"خیلی ظریف بازوی خودش را نوازش کرد."

خيلي متناسب و دروني بود اما به نظرم اگه بعدش توضيح نميداديش بهتر بود با توجه به اينكه اون توضيح تكراري بود، منظورم اينجاست؛
"به بدنش بد کرده بود که مجبورش کرد این دقایق را تحمل کند بی آن که بخواهد."

من فكر مي كنم قبل از شروع به نوشتن كردن بايد تصميم گرفت كه سوژه رو چطور پرداخت؛
كوتاه و مختصر
يا
با جزئيات و پرداختن به داستانهاي فرعي...

با اين حال از اين نوشتت هم لذت بردم. گفته باشم!

void گفت...

به نیوشا: یک "واژه"، آن هم واژه ای که نام صریح یکی از اندام است و معنای جانبی هم ندارد (بر خلاف چیزی مثل "شرمگاه" مثلا) را اصلا چطور میتوان ارزش گذاری کرد که بخواهد "چیپ" باشد؟ مثل این میماند که بگوییم کلمه "اسب" چیپ است! این چیزی که میگویید اسمش مشکل زیبایی شناسانه است و ربطی به چیپ و متعالی بودن ندارد.

ضمنا اروتیسم چی چی اش تقدس دارد؟

Yek Zan گفت...

فرناز عزیزم شما مهمان دعوت می کنید خانه تان غذا به مهمان بنده خدا نمی دهید؟ تازه آن هم بعد سک.س!

ناشناس گفت...

Lady gerami
kami tanaghos va kami nahamgooni dar ghasehi ke dar kol jalab bood , digaran vajhe tanaghosesh mesle davate ghaza va rad kardane mahman ra goftand, ama in dastan realisti dastane har roozeh ast, vaghean kasi be kodamin ejbar .... kholase roozi avalin test ra bayad kard ke shayad akharin ham bashad , na? man az in hame halate bakhshesh-e zan az makarooni va keatab bakhshi va tan be se-xe bedone o-rgasm dadan, az in hame isar kami taajob mikonam, ba in vojoud in dastan ra doust daram.
bedrood -Armin

ناشناس گفت...

وه که فاصله ای با اوج ندارم. احساس میکنم تو آسمونم. تو چشاش نگاه میکنم. فریادی میبینم که میگه هنوز نه! به سختی مکث میکنم و تمرکزم رو به زور فرار میدم. از 90 به 30 میرسم. با ریتمی کندتر ادامه میدم. حالا دیگه فریادو با گوشام میشنوم و با پوست خراشیده ام حس میکنم. ثانیه ای بعد ضربانی در آن تنور داغ که به آتشم میکشد و هیجانی چندگانه که از عضوم به تمام بدنم منتشر میشود. تنها فیزیولوژیک بدنم است که هر کار میکنم دیگر آن احساس لذت جسمی از 60 فراتر نمیرود. با همان حال ارگاس م میشوم... صد بار دیگه هم که بپرسید میگم می ارزید.