۱۳۸۷ فروردین ۲۳, جمعه

ای مرد، دوست من، از اینکه نوشته های زنان را به مسخره بگیری کیف می کنی! از اینکه نمی توانند زندگی خودشان را در نوشته هایشان وارد نکنند. پس به چه کس میخواهی اعتماد کنی که تصویری از زنان برایت بسازد؟ ... به خودت؟
[Colette, Break of Day]
در ادامه لطف کنید بروید این نوشته را بخوانید که از واجبات است: وقتی از سک.س می‌شنویم چه کسی دارد حرف می‌زند

۳ نظر:

ناشناس گفت...

oon post haaye kootah baa poosteye saantimaantaalio faantezishoono ke ye boreshe kootaah, be ghadre saanie'i az hameye hamkhaabeghihaat bud ro doos daashtam, in neveshtehaaye tahlili, tafsiri, ke shaayad dar amal tasire (!!!!) be nesbat( takid mikonam "shaayad va be nesbat") bishtari daashte baashad rooye tako took(!!!!)adamhaaye mariz,gheyre ghaabele en'etaaf va motzaahere donyaaye majaazi-weblogestane farsi-...nemidooonam yek zane azizam, ama man har baar be omide oon boreshhaaye kootaah miaam injaa ke zehnam ro dochaare yek sarkhoshi-iist-ehsaas e naab mikone...
benevis
"faamile mehri zeshte";)

ناشناس گفت...

مارمولک میگوید:
” چشمهای پدرانت دستهایشانند، میفهمی ! “
من که میخندم، مارمولک سرخ میشود.

مارمولک از پشت دندانهایم دیده بود
دستهایشان چگونه پوست می اندازند،
چه آذرخشهائی از سوراخهای دماغهایشان بیرون میجهد،
از بوی خون ِ به جوش آمده یشان فهمیده بود
غیرتشان چه بیتاب بلند میشود.
از زیر ناخنهایشان شنیده بود،
که زبانهای داغشان با چه لذتی
دور ِ لبهای ِ پـُف کرده یشان میگردند.

مارمولک میگوید:
” دستهای پدرانت چشمهایشانند، میفهمی ! “
من که میخندم، مارمولک سرخ میشود.

ناشناس گفت...

سلام
مرا سخت در بر گیر.ببین شمع مرده و پیرامون ماراتاریکی فرا گرفته ولی مگر من در روشنایی هم جز تو می توانم دید؟
بنال ای زن بنال که خدای عشق مقرر کرده که ما در هنگام لذت هم دردی اشکار حس کنیم.
کارات قشنگ و متفاوتند.از انتقادات تند هم نترس که ما ایرانیها عادت داریم به ستیز بیهوده. OMID